بیوگرافی Lady vash'j
Last Lady Last Mother
این مطلب توسط دوست خوبم Obsident اسال شده است.
بانو واش یا Lady Vashj (تلفظ آن چیزی بین واش و وُِِش میباشد). بیش از
۱۰٫۰۰۰ سال قبل در شهر زین آشاری، پایتخت الفهای شب بدنیا آمد، اکنون او
رئیس پایانی غار معبد مار در آب انبار نیش مارپیچ می باشد.
واش
بیشتر بر تواناییهای رزمی خود متکی است تا جادویش، با این حال او هنوز
ساحر چیره دستی است. او با کمان جادوییش بی همتاست (تنها تیر اندازی
سیلواناس بادپا از وی بهتر است). کمان دستی اش، قولاج یخی توسط پاسدار ماه
به صنع در آمده و بوسیله شهبانو آزشارا افسون شدهاست. بانو واش به قدرت
عناصر باد و آب توجه دارد، و هنگام حملات تهاجمی از آنها در حالی استفاده
میکند که همراهان ناگا میرمیدون نگهبان او همیشه وی را همراهی میکنند.
جنگ باستانیان
....................................
واش
از پاکزادان (کوئلدوری) بود، که در میان مقامها ارتقا پیدا کرد تا اینکه
رئیس خدمتکاران شهبانو آزشارا شد. او (کاملا زیبا، با چشمان مرموز
گربهای) توصیف شدهاست. هرچند که او هنوز با این توصیفات به زیبایی خود
آزشارا نبودهاست. وی به طرز دیوانه واری به آزشارا وفادار بود و زمانی که
شهبانو پیشنهاد داده بود تیرانده بادنجوا را پیشکار خود کند به شدت خشمگین
شده بود. واش تا به حال چندین بار سعی کرده تیرانده را بکشد، ولی هر بار
با دخالت الوون ناموفق ماندهاست.
یادداشت: واش هیچگاه در جنگ سوم
با تیرانده رویاروئی نداشتهاست. بانو سرپنترا و سرنا پولک زخمی طی
نبردهای متمادی در جزایر منفصل و واش نیز در دالاران توسط نیرویی که توسط
مالفیوریون طوفانخشم رهبری میشد شکست خوردند.
--------------------------------------------------------------------------------
وارکرافت ۳: سریر یخی
...................................
واش
در جزر ومد وحشت در نقش یک تبه کار ظاهر شدهاست، در نفرین الفهای خون
بعنوان یک شخصیت بازیکن، و در میراث لعنت شده بعنوان یک حریف آمدهاست.
زمانی
که شهبانو آزشارا سرانجام تصمیم گرفت که وجود ناگا آشکار شود، بانو واش را
فرستاد تا با ساکنین دنیای سطح ارتباط برقرار کند، بانو واش با ایلیدان که
نفرین اهریمن را بر دوش داشت ملاقات کرد، آنها با اولین ملاقات با یکدیگر
پیمان بستنند تا در برابر دشممنان مشترکشان الف شب، یکدیگر را یاری
رسانند. واش و مردمش بسرعت به وی ملحق شدند، و اولین اقدام وفادارانه شان
در تسهیل فرار ایلیدان از کالیمدور و رساندن او به جزایر منفصل و مقبره
سارگراس بود.
اما ناگا میدانست مایو پاسدار برای تعقیب چابک خواهد
بود، پس بنابراین واش نیروهایش را صف آرایی کرد و به محض اینکه نیروهای
الف شب راه خود را به داخل مقبره گشودند، ایلیدان و واش از دهلیزهای
باستانی مقبره گریختند، و نیروهای ناگا تحت رهبری واش راه را بر الفهای
شب بستند و با آنها به نبرد پرداختند. زمانی که مایو با واش روبه رو شد
ساحره دریایی به مایو گفت که عدالتش هیچ جایگاهی در این مکان ندارد و
زمانی که نگهبان پرسید که او چه چیزی درباره الفهای شب میداند، واش پاسخ
داد که ناگا زمانی الفهای شب بودند. سپس لغزید و ناپدید شد تا به ایلیدان
در حجره چشم بپیوندد. ایلیدان از چشم سارگراس استفاده کرد تا مقبره را
متلاشی کند و سپس گریخت. واش بیشتر ناگا را به لرداران برد تا مقدمات
مرحله بعدی نقشه شان را فراهم سازد، در همان زمان ایلیدان و تعدادی از
خدمتگذاران باقی ماندند تا با مایو به مقابله بپردازند.
--------------------------------------------------------------------------------
بعد
از مشاهده دقیق، واش آگاه شد که، کیلتاس، شاهزاده ویرانه کوئل تالاس یک
تازه سرباز تمام عیار برای نظام جدیدی که ایلیدان در حال تشکیل آن بود
است. و با نیروهای پهناوری که مایو به اوتلند آورده بود، واش میدانست که
آنها به نیروی کمکی نیاز دارند. کیل در زیر تازیانه غم انگیز یک ارتشبد
نژاد پرست انسان به نام گاریتوس بود، او کسی بود که کیل و مردمش را به
ماموریتهایی فرستاده بود که هر بی تخصصی میتوانست انجام دهد، و سعی
میکرد که الفها را از خط مقدم دور نگه دارد. در همان حین کیل با واش
روبه رو شد، و آن زمانی بود که دریافته بود کارخانه کشتی سازی اش ویران
شدهاست، و این بدان معنی بود که او نمیتوانست به مقصودش در آنسوی
رودخانه برسد. واش به او پیشنهاد همکاری داد. کیل دودل بود، او شانه به
شانه مایو آوای سایه در دالاران با ناگا جنگیده بود، ولی واش اصرار کرد، و
کیل سرانجام پذیرفت. واش خشم گاریتوس از کیل بخاطر ارتباطش با او را نظاره
گر بود. اما گاریتوس سرانجام کیل و الفهایش را فرستاد تا با نیروی تهاجمی
نامردگان به مقابله پردازد. کیل مشتاق بود که خود را در نبرد به اثبات
برساند، ولی گاریتوس نیروهای پشتیبانی، محاصره و سواره نظام کیل را به
جبههها فراخواند، و او را با یک نیروی بسیار ناچیز تنها گذاشت.
--------------------------------------------------------------------------------
واش
احساس کرد که وقت مداخله فرا رسیدهاست، بنابراین به نیروهایش دستور داد
تا خود را تقویت کنند. کیل دوباره مردد بود، ولی واش اصرار کرد که زنده
ماندن بهتر از فرمانبرداری از یک حاکم مستبد و عجول است. با یکدیگر قوای
نامردگان را شکست دادند و پایگاهایشان را بازپس گرفتند. زمانی که گاریتوس
بازگشت، کیل به واش پیشنهاد کرد که بگریزد زیرا که نمیتواند امنیت او را
تضمین کند. او همین کار را کرد، اما کیل و مردمش را در زنجیر دید که توسط
گاریتوس به اسارت برده میشدند، زیرا او گمان کرده بود که کیل بخاطر همسو
شدن با ناگا به اتحاد خیانت کردهاست. واش بوسیله سلسله رشتههای سیستم
فاضلاب به سیاهچالهای دالاران نفوذ کرد و کیل را یافت، سپس محافظینش را
کشت و او را آزاد کرد. واش به کیل متذکر شد که آنها میتوانند از بقایای
دروازهای که کل توزاد برافراشت تا آرکیماند را احظار کند استفاده کنند.
او به کیل کمک کرد تا از زندان فرار کند و نیروهای کازان را شکست دهد،
ربودن اقلام باارزش از انبارهای سحر آمیز، هنگام فرار، و آزاد سازی الفها
از سلول هایشان از دیگر اقدامات آنها بود. بمحض رسیدنشان به خیابانها،
گاریتوس بوسیله نیروهایش اقدام حمله به دروازه را کرد. واش، کیل و تعدادی
از الفهای خون مهندس بسرعت اقدام به ساخت بناهای دفاعی کردند تا از رسیدن
نیروهای گاریتوس به دروازه جلوگیری کنند. بعد از یک نبرد مخاطره آمیز،
آنها پیروز شدند و توسط دروازه ذکر شده به اوتلند گریختند.
--------------------------------------------------------------------------------
وقتی
از میان دروازه به سرزمین شکسته اوتلند آمدند، واش به کیل توضیح داد که
آنجا زمانی موطن ارکها بودهاست، اما تحولات ناگهانی و عمده آن را به
بیابان بی حاصل، چیزی که اکنون بود تبدیل کردهاست. او همچنین اضافه کرد
که ایلیدان درجایی منتظر آنهاست. واش و کیل روزها به جستجوی بی حاصل برای
یافتن او پرداختند، تا آنکه واش رایحهی آشنا بر باد را بویید. ایلیدان
توسط مایو در داخل یک زندان سحر آمیز متحرک به اسارت گرفته شده بود و به
طرف پایگاه نگهبان حمل و نقل میشد. واش و کیل برای تصاحب واگن حامل
ایلیدان با مایو به نبرد پرداختند و سرانجام او را به پایگاشان
بازگرداندند و آزاد کردند. ایلیدان از واش بخاطر وفاداریش تشکر کرد ولی
واش اعتبار کار را به کیل واگذار کرد. سپس ایلیدان نقشه اش را برای
فرمانروایی بر اوتلند پس از سرنگون کردن مگثریدن با آنها در میان گذاشت.
واش
و کیل هنگامی که ایلیدان دروازهایی که مگثریدن را با نیروهای کمکی تامین
میکردند را میبست از او محافظت میکردند. پس از آنکه همه آنها با موفقیت
بسته شدند، سپاهیان ایلیدان تا معبد سیاه پیشروی کردند. واش و ناگا تحت
فرمانش به مجرای آب نفوذ کردند و به معبد سیاه از طرف داخل حمله کردند،
همچنین آکاما و شکستگان که تحت رهبری او بودند، استحکامات خودکار را نابود
کردند، واش بانوی عذاب را تنها با کمک تعدادی از میرمیدونهایش و پشتیبانی
اژدهایان نیش دار از پا در آورد. سرانجام با نبرد راهشان را به سوی
مگثریدن گشودند و پس از یک نبرد عظیم او را شکست دادند.
--------------------------------------------------------------------------------
وقتی
از میان دروازه به سرزمین شکسته اوتلند آمدند، واش به کیل توضیح داد که
آنجا زمانی موطن ارکها بودهاست، اما تحولات ناگهانی و عمده آن را به
بیابان بی حاصل، چیزی که اکنون بود تبدیل کردهاست. او همچنین اضافه کرد
که ایلیدان درجایی منتظر آنهاست. واش و کیل روزها به جستجوی بی حاصل برای
یافتن او پرداختند، تا آنکه واش رایحهی آشنا بر باد را بویید. ایلیدان
توسط مایو در داخل یک زندان سحر آمیز متحرک به اسارت گرفته شده بود و به
طرف پایگاه نگهبان حمل و نقل میشد. واش و کیل برای تصاحب واگن حامل
ایلیدان با مایو به نبرد پرداختند و سرانجام او را به پایگاشان
بازگرداندند و آزاد کردند. ایلیدان از واش بخاطر وفاداریش تشکر کرد ولی
واش اعتبار کار را به کیل واگذار کرد. سپس ایلیدان نقشه اش را برای
فرمانروایی بر اوتلند پس از سرنگون کردن مگثریدن با آنها در میان گذاشت.
واش
و کیل هنگامی که ایلیدان دروازهایی که مگثریدن را با نیروهای کمکی تامین
میکردند را میبست از او محافظت میکردند. پس از آنکه همه آنها با موفقیت
بسته شدند، سپاهیان ایلیدان تا معبد سیاه پیشروی کردند. واش و ناگا تحت
فرمانش به مجرای آب نفوذ کردند و به معبد سیاه از طرف داخل حمله کردند،
همچنین آکاما و شکستگان که تحت رهبری او بودند، استحکامات خودکار را نابود
کردند، واش بانوی عذاب را تنها با کمک تعدادی از میرمیدونهایش و پشتیبانی
اژدهایان نیش دار از پا در آورد. سرانجام با نبرد راهشان را به سوی
مگثریدن گشودند و پس از یک نبرد عظیم او را شکست دادند.
--------------------------------------------------------------------------------
اما
کیل جیدن پدیدار شد و بی پروایی آنها، برای کوشش در جهت خیانت به او را
استهزا کرد، سپس به آنها فرمان داد تا سریر یخزده را پیدا کرده و آن را
نابود کنند.
واش، کیل و ایلیدان به آزروت بازگشتند و بسوی نرثرند
رهسپار شدند، تا در هر نوبت با آرتاس و آنوب آراک، ارتشبدهای زبده نرزول
ملاقات کنند. سرانجام آنها به سریر یخی رسیدند و نیروهایشان در چهارگوشه
بر علیه یکدیگر میجنگیدند، ولی در پایان آرتاس درب منتهی به حجره سریر
باز کرد، ایلیدان نیز آنجا بود تا به او درود بگوید، سپس هر دو در مقابل
تاج یخی به نبرد پرداختند و پس از یک پیکار کوتاه آرتاس ایلیدان را شکست
داد.
تا به امروز، بانو واش هنوز به ارباب خویش ایلیدان طوفانخشم
در بیابانهای اوتلند خدمت میکند. هرچند که قلب و وفاداریش با ملکه و
مردمش باقی ماندهاست، ولی واش از کار کردن با ایلیدان و پراکندن اختلاف و
وحشت در هرجا که بتواند لذت میبرد. امروز واش رئیس پایانی غار معبد مار
در آب انبار نیش مارپیچ می باشد.